بهشتی ترین لحظه ی عمرم!
خداایا تواکنون...اینجا...حضورداری
منومی بینی...به من توجه داری
واکنون من نیزبه توتوجه دارم وبه یادت هستم
وتوفرمودی به یادم باشیدتامن هم به یادتون باشم
چه لحظه ی زیباوباشکوهی است که تورادارم!
توبهترین مونس من هستی
کاش این لحظات هیچ وقت تموم نمی شدند!
کاش می شدهمیشه باچشم دل به توزل بزنم وتوراباتموم زیبایی ات تماشاکنم
چه لذت بی انتهایی!چه دریای بیکرانی!
ممنونم که این لحظات شیرین رابه من هدیه کردی
توهمیشه آماده بوده ای که خودرابه من بنمایانی ومن ازتوخودم رادرحجاب نگه می داشته ام
این من بوده ام که باپرداختن به غیرتو،ازاین همه وجدوسرورِ وصف ناشدنی محروم بوده ام
کاش این لحظات هرگزتموم نشن!
بهشتی ترین لحظاتم لحظاتی بوده وهستندکه باتوبوده ام وبه یادتوهستم
اگراین بهشت نباشد،پس بهشت چیست؟
جهنمی ترین لحظات عمرم لحظاتی بوده وهستندکه بی یادتوبادیگران درغفلت به سرمی برده ام
ای زیبای من!تورابه مقربان درگاهت این لحظات جانفزاراازمن نگیر!ازتومتشکرم که درکم می کنی.
توتنهاکسی هستی که منوباهمه ی کاستی هایم می پذیری.حتی اگه منونپذیری بازهم من تورومی پذیرم!امامی دونم که می پذیری ام!
نپذیرفتن تورابه هرپذیرفتن دیگری ترجیح می دهم وباتومی مونم تاهمیشه!...تاهمیشه!...تا...همی...شه!!!